فرشته نگهبان!!! مردی داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:- اگر یک قدم دیگه جلو بروی کشته می شوی .مرد ایستاد و در همان لجظه آجری از بالا افتاد جلوی پایش.مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرش را نگاه کرد اما کسی را ندید . بهر حال نجات پیدا کرده بود به راهش ادامه داد .به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت: - بایست:مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد . بازهم نجات پیدا کرده بود .مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فکری کرد و گفت:- اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم کدام گوری بودی ؟ |