خداوند
یادت هست
روزگار تمایز من و گل را...
خاطرم نیست اول من خندیدم یا تو
خندیدی و احسنت گفتی و تبارک الله احسن الخالقین
و
من گمان بردم که به من...
چه کوچک اندیشیدم
و
کوچکیم خیال کرد
با شیطان کوچک درخورتر است
تا
با خداوند بزرگ.....
غافل
از روحی که در من دمیدی
خداوند
و
گام هایم
که دست رد به گامهای شیطان نزد
و
تا تبعید زمین هم قدم شدیم