خداوند
انچنان که سحرگاهان شب تارتر از تاریکی را
ارام ارام
در حقیقت روشن روز پنهان می گردانی
گرم پنهان کردن تاریکی نفسم در تظاهر به روشنی و پاکیم
انگاه که می دانم در نزد تو کیستم
و
در نظر خلق چه می نمایم
و ان گونه که خداوند روز روشن را
در ازامش شب فرو می بری
انگاه که دیگر اثری از خورشید و شیدش نیست
تمام جلوه حق و حقیقتم را
در تاریکی نفسانیت فرو خوردم
در خویش غروب کردم
انگاه که بینایی و شنوایی تو می داند
که شب و روز از پی هم حاضرند
و هیچ یک نیست نمی شود.
و من و گمان بی بازگشتی شب و روزم
غافل از ان که باز خواهم گشت
همچون شب و روز
دوباره از پی دوباره
به سمت تو
خداوند نزدیکتر از....