وقتي كه تو ۱ ساله بودي، اون (مادرت) بِهت غذا ميداد و تو رو تر و خشك مي كرد ... وقتي كه ۱۷ ساله بودي،و وقتيكه اون منتظر يه تماس مهم بود : ------------ --------- ------ --------- --------- --------- -------
تو هم با گريه كردن در تمام شب از اون تشكر مي كردي!
وقتي كه تو ۲ ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري.
تو هم اين طوري ازش تشكر مي كردي، كه وقتي صدات مي زد، فرار مي كردي!
وقتي كه ۳ ساله بودي، اون، با عشق، تمام غذايت را آماده مي كرد.
تو هم با ريختن ظرف غذات ،كف اتاق،ازش تشكر مي كردي !
وقتي ۴ ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد.
تو هم، با رنگ كردن ميز اتاق نهار خوري، ازش تشكر مي كردي!
وقتي كه ۵ ساله بودي، اون، لباس شيك به تنت كرد تا به مهد كودك بري.
تو هم، با انداختن (به عمد) خودت تو گِل، ازش تشكر كردي !
وقتي كه ۶ ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي كرد.
تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشكر مي كردي ...!
وقتي كه ۷ ساله بودي، اون، برات يك توپ فوتبال خريد.
تو هم، با شكستن پنجره همسايه كناري، ازش تشكر كردي!!!
وقتي كه ۸ ساله بودي، اون، برات بستني خريد.
تو هم، با چكوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشكر كردي!
وقتي كه ۹ ساله بودي، اون، هزينه كلاس پيانوي تو رو پرداخت.
تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري پيانو، ازش تشكر كردي!
وقتي كه ۱۰ ساله بودي، اون، تمام روز رو رانندگي كرد تا تو رو از تمرين فوتبال به كلاس ژيمناستيك و از اونجا به جشن تولد دوستانت، ببره....
تو هم با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينكه حتي پشت سرت رو هم نگاه كني ازش تشكر كردي !
وقتي كه ۱۱ ساله بودي، اون تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد.
تو هم، ازش تشكر كردي: ازش خواستي كه در يه رديف ديگه بشينه !
وقتي كه ۱۲ ساله بودي، اون دلسوزانه تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلوزِيِوني بر حذر داشت.
تو هم، ازش تشكر كردي: صبر كردي تا از خونه بيرون بره و بعد ...
وقتي كه ۱۳ ساله بودي، اون بهت پيشنهاد داد كه موهاتو اصلاح كني.
تو هم، ازش تشكر كردي، با گفتن اين جمله: تو اصلاً سليقه اي نداري!
وقتي كه ۱۴ ساله بودي، اون، هزينه اردو يك ماهه تابستاني تو رو پرداخت كرد.
تو هم،ازش تشكر كردي: با فراموش كردن نوشتن يك نامه ساده !!!
وقتي كه ۱۵ ساله بودي، اون از سرِ كار برمي گشت و مي خواست كه تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت كنه ...
تو هم، ازش تشكر كردي: با قفل كردن درب اتاقت!
وقتي كه ۱۶ ساله بودي، اون بهت رانندگي ياد داد ...
تو هم ،هر وقت كه مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي ؛ اينجوري ازش تشكر كردي!
تمام شب رو با تلفن صحبت كردي و، اينطوري ازش تشكر كردي
وقتي كه ۱۸ ساله بودي، اون ، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي كرد..
تو هم، ازش تشكر كردي،اينطوري كه تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي!
وقتي كه ۱۹ ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل كرد.
تو هم، ازش تشكر كردي،:با گفتن خداحافظِ خشك و خالي، بيرون خوبگاه، به خاطر اينكه نمي خواستي جلوي دوستات خودتو دست و پا چلفتي و بچه ننه نشون بدي!!!
وقتي كه ۲۰ ساله بودي، اون، ازت پرسيد كه، آيا شخص خاصي به عنوان همسر مد نظرت هست؟
تو هم، ازش تشكر كردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره !
وقتي كه ۲۱ ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد خط مشي براي آينده ات داد.
تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشكر كردي: من نمي خوام مثل تو باشم!!!
وقتي كه ۲۲ ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت.
تو هم،ازش تشكر كردي،ازش پرسيدي كه: مي توني هزينه سفر به اروپا را برام تهيه كني؟!
وقتي كه ۲۳ ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بهت اثاثيه داد.
تو هم، ازش تشكر كردي،با گفتن اين جمله، پيش دوستات،:اون اثاثيه ها زشت و قديمي هستن!
وقتي كه ۲۴ ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينكه، در آينده مي خواي با اون ها چي كار كني، ازت سئوال كرد..
تو هم با دريدگي و صدايي (كه ناشي از خشم بود) فرياد زدي:مــادررر،لطفا تو كارام دخالت نكن !
وقتي كه ۲۵ ساله بودي، اون، كمكت كرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت كني، و در حالي كه گريه مي كرد بهت گفت كه: دلم خيلي برات تنگ مي شه...
تو هم ازش تشكر كردي، اينطوري كه، يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب كردي!!!
وقتي كه ۳۰ ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد كه تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد.
تو هم با گفتن اين جمله ،ازش تشكر كردي، همه چيز ديگه تغيير كرده !!!
وقتي كه ۴۰ ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا روز تولد يكي از اقوام رو يادآوري كنه.
تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشكركردي!
وقتي كه ۵۰ ساله بودي، اون، مريض شد و به مراقبت و كمك تو احتياج داشت.
تو هم با سخنراني كردن در مورد اينكه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشكر كردي!!!
و سپس، يك روز، اون، به آرامي از دنيا ميره و تمام كارهايي كه در حق مادرت انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد ...
اگه مادرت،هنوز زنده هست، فراموش نكن كه بيشتر از هميشه بهش محبت كني : با كوچكي يك بوسه تا بزرگي گفتن : مادر دوستت دارم ...