امروز پنج شنبه ساعت 10:20 شیمی داشتیم وقتی من و دوستم رسیدیم در کلاس کلاس تایم قبل هنوز تموم نشده بود.بچه ها در کلاس منتظر بودن یکیشون رو یه صندلی نشسته بود یه نفر دیگه هم رو دسته صندلی نشسته بود در کلاسم باز بود و برادرای محترمم به جای گوش دادن به درس حواسشون پیش ما بود که ما چی میگیم دوستم که رو صندلی نشسته بود گفت برو در کلاس و ببند گفتم به جهنم اونا دارن درس گوش میدن درو ببندن.
در همین لحظه یکی از همکلاسی هامون که سنش از ما بیشتر سر رسید دوشتم که رو صندلی نشسته بود به احترام اون بلند شد.بلند شدن اون همانا و این یکی نقش زمین شدن همانا هیچی دیگه برادرای محترم و البت خود ما از خنده ریسه رفتیم و اون دوست بدشانسمونم از ناحیه کمر کاملا قراضه شد و لازم شد تا به صافکاری مراجعه کند.